«عشق و زباله» رمانی است که در چکسلواکی تحت نفود اتحاد جماهیر شوروی اجازۀ انتشار نیافت، اما پس از پایان جنگ سرد.در سال 1989، چاپ و منتشر شد و خیلی زود از آثار پراستقبال کشور چک شناخته شد. این رمان، رنجها و چالشهای هنرمندی منتقد را کندوکاو میکند، که در پراگ تحت حکومت کمونیستی مجبور شد به شغل رفتگری رو آورد. طی روزهای رفتگری او با زنی مجسمهساز آشنا میشود و …!
کتاب بهویژه این موضوع را موردتوجه قرار میدهد که چگونه افراد مختلف از طریقِ تجارب انسانی به همدیگر مرتبط میشوند. ایوان کلیما برای نوشتن رمان «عشق و زباله» روزها عملاً به رفتگری در خیابانهای پراگ پرداخت!
***
بخشی از متن کتاب:
«… سپس به نفس آرام او گوش دادم و دچار پشیمانی شدم. نازنینم، من برایت چه آوردهام؟ بهدنبالم کجا آمدهای؟ ما با هم عازم کجا هستیم؟ ما سرزمینهای هرز برفی را میپیماییم. شب تاریک و سرد است. سکوتِ جهانِ هستی ما را در خود غرق کرده است. تو خواستی مرا نجات دهی؛ من خواستم در تمام لحظات سختِ زندگیات با تو باشم؛ احتمالاً آنقدرها که باید تو را دوست نداشتم. نمیتوانستم و نمیخواستم بیشتر از این تو را دوست داشته باشم. هنوز عاشقت هستم. تو بهطرزی دردناک در من روئیدهای. اگر قویتر بودم، اگر عاقلتر بودم، آنقدر عاقل که هرچیز اساسی را دربارۀ خودم بدانم، بهمحض اینکه به من نزدیک میشدی تو را از خود میراندم؛ زیرا میفهمیدم که آنجور که تو میخواستی با تو نمیماندم. چهقدر خوشبخت میبودم اگر تنها میماندم؛ چراکه از آن پس دیگر زنی را که آنقدر در اشتیاقش بودم نمیدیدم. من تصمیم نگرفتم تو را از خود برانم. این کار عاقلانه نبود. من بیشتر از درد تو و درد خودم میترسیدم. از زندگیای میترسیدم که تو در آن حضور نداشته باشی. ایمان دارم که با تو زندگیام لبریز از امید میشد و تور امن دیگری مییافتم تا آن را بین خود و نیستی پهن کنم.»
***
اوا هافمن منتقد معروف نیویورک تایمز دربارۀ «عشق و زباله» مینویسد: ««این رمان تجربۀ بودن در حضور نگرشی پخته و سنجیده و ذهنی که بهراستی در تکاپوی رسیدن به معرفتی در خور موقعیت رایج ماست، در اختیارمان میگذارد،.چیزی که در ادبیات داستانی امروزی نادر است.»
***
ایوان کلیما، در سال 1931 در خانوادهای یهودی در پراگ متولد شد. او نویسنده، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار است. در سال 1938 زمانی که یک پسربچه بود، کشور چک عملاً تسلیم آلمان نازی شد. او در جریان جنگ جهانی دوم بههمراه خانوادهاش.راهی اردوگاه کار اجباری ترِزیناشتات شد، و با آنکه اکثر اعضای خانوادهاش در این اردوگاه کشته شدند، او جان سالم به در برد.
در سال 1948 چکسلواکی تحت حکومت دیکتاتوری کمونیستی قرار گرفت و ایوان کلیما بهعنوان نویسندهای جوان خیلی زود در صف منتقدان حکومت در آمد و انتشار آثارش بهمدت بیست سال ممنوع گردید. اما همچنان مینوشت و آثارش را بهصورت نسخههای دستی منتشر میکرد. او یکی از اعضای گروه نویسندگان روشنفکر، شامل؛ «واسلاو هاول، میلان کوندرا و یوزف اشکورتسکی» بود.که نماد مقاومت چک در برابر نظام دیکتاتوری حاکم بود.
با فروپاشی حکومت کمونیستی در سال 1989، از این نویسنده صدهزار نسخۀ رمان «عشق و زباله» به چاپ رسید. نوشتههای او دارای مضامین «آزادی، صداقت، عشق، خیانت، ناامیدیها، سیاست و دروغهای حکومت کمونیستی و نیز فضای مخرب اخلاقی در دوران آزادی پس از کمونیسم است».
ایوان کلیما دیر به جامعۀ کتابخوان ایران معرفی شد. او نمایشنامهها و کتب زیادی نوشته است. از میان آنها میتوان به «روح پراگ» اشاره کرد که اولین ترجمه از آثار او به زبان فارسی است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.