به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «کوئنتین تارانتینو و فلسفه» با تدوین و گردآوری ریچارد گرین و کی. سیلم محمد با ترجمۀ یاسر پوراسماعیل توسط انتشارات لگا منتشر و راهی بازار نشر شد.
کوئنتین تارانتینو، کارگردان مطرح آمریکایی، جسورانهترین فیلمهای خودافشاگر را در جریان اصلی سینمای معاصر میسازد. فکروذکر فیلمهای این کارگردان، از گفتوگو درباره مَدونا، لی ماروین و چهار شگفتانگیز در «سگهای انباری» ساخته ۱۹۹۲ گرفته تا استقبال و اقتباس از سبکهای دهه هفتاد در «ضدِّ مرگ» ساخته سال ۲۰۰۷، اشاره خودآگاهانه به جایگاهشان بین سرگرمیهای یکبارمصرف (و در عین حال، بینهایت قابلبازیافت) در فرهنگ عامّه آمریکا است.
از جمله سوالات مهمی که نویسندگان کتاب «کوئنتین تارانتینو و فلسفه» به آن پرداختهاند، این است که آیا فیلمهایی مثل «داستانِ عامّهپسند» یا پالپ فیکشن و «بیل را بکش» خودشان هم یکبارمصرفاند، یا در جایگاهی بالاتر از محصولات فرهنگی مورداشارهشان میایستند؟ و آیا این فیلمها حقیقتاً عمیقاند یا صرفاً ژستهای سطحی تودرتوییاند که، با چشمکی زیرکانه، توهّم ژرفای نظری ایجاد میکنند؟ آنها همچنین در ادامه کتاب به این مساله پرداختهاند که آیا تارانتینو فلسفهای دارد؟ و آیا تاکنون فلسفه خوانده است؟
فیلمهای تارانتینو دارای تأمّلات فلسفیاند و پرسشهایی درباره عدالت و اخلاق، خشونت و پرخاشگری، چیستی علّیت و جریان سیّال زمان پیش میکشند. در کتاب «کوئنتین تارانتینو و فلسفه»، نویسندگان هیچ موضوعی را تابو فرض نکردهاند؛ از تأمّلاتی زیباییشناسانه درباره استفاده از خونپاشی در «بیل را بکش» گرفته تا معمّاهای زبانی در بحث وینسنت و جولز درباره بیگمکهای فرانسوی در «داستان عامّهپسند». آیا عروس در «بیل را بکش»، با اینکه انگیزهای جز انتقامگیری ندارد، یک قهرمان محسوب میشود؟ وقتی تارانتینو بین زمانهای حال و گذشته و آینده پرش میکند، چگونه موفّق به خلق داستانی منجسم میشود؟ نویسندگان «کوئنتین تارانتینو و فلسفه» در اثر خود، به چنین مسائل و بسیاری موضوعات دیگر پرداختهاند.
منبع: خبرگزاری مهر