دربارۀ مجموعۀ کینو_آگورا در گفت‌وگو با مازیار اسلامی دبیر مجموعه


«روزنامۀ همشهری، ونداد هرمزی، روزنامه‌نگار»: مازیار اسلامی که تاکنون کتاب‌هایی دربارۀ آرای اسلاوی ژیژک، رولان بارت و ژیل‌دلوز را ترجمه کرده، مجموعه کتاب‌های «کینو ـ آگورا» در انتشارات لگا توسط مترجمان مختلف و زیرنظر ایشان در حال انتشار است. به مناسبت انتشار مجموعه کتاب‌های کینو ـ آگورا سؤال‌هایی را به‌صورت مکتوب در اختیار اسلامی قرار دادیم که وی به آن‌ها پاسخ داد.


‌مجموعه کینو ـ آگورا مفاهیمی همچون دکوپاژ، میزانسن، مونتاژ، زندگی مولف را که بسامد بالایی در مطالعات سینمایی دارند، از زاویه‌ای جدید مورد بررسی قرار داده و درباره موضوعات کمترکارشده‌ای، به‌خصوص در ادبیات سینمایی ما، مثل سینه‌فیلیای جدید و چرخش سینماتیک کتاب‌های کم‌حجم ولی غنی‌ای فراهم آورده است.

این کتاب‌ها یادآور سال‌های طلایی کتاب‌های سینمایی کوچک اما تخصصی «سینما ـ وان» است که با حمایت BFI و زیرنظر افرادی همچون پیتر ولن در دهه 70میلادی منتشر می‌شدند و در سال‌های آغاز رسمیت پیداکردن تئوری فیلم به بسط بهتر برخی تئوری‌ها و مفاهیم سینمایی یاری رساندند. کتاب‌های مجموعه کینو- آگورا که از سوی انتشارات کابوز منتشر شده‌اند چه ویژگی‎ای دارند؟

شاید مهم‌ترین ویژگی مشترک آنها را بتوان نوعی تبارشناسی مفاهیم و اصطلاحات سینمایی نامید. وقتی می‌گوییم مونتاژ، دکوپاژ، یا میزانسن، بی‌شک داریم از برداشت‌های مختلف درباره مونتاژ، دکوپاژ و میزانسن صحبت می‌کنیم. یا مثلا جایگاه مولف در سینما و تعریف آن جایگاه، تعریفی ثابت نیست. از این منظر کتاب‌های کینو ـ آگورا می‌کوشند قسمی تبارشناسی این مفاهیم در سنت‌های نظری مختلف را نشان دهند. قاعدتا این کتاب‌ها باید بتوانند به نحوه کاربست این اصطلاحات در ادبیات سینمایی انضباط ببخشند.

میزانسن نزد بازن یک معنا دارد، در دستگاه نظری ریموند بلور معنایی دیگر و یا مثلا در هنر فیلم دیوید بردول، کاربست دیگری از آن ارائه می‌کند. در مورد مفهوم مولف هم همین بحث‌ها را می‌شود کرد. بنابراین این کتاب‌ها در وهله اول گزارشی هستند از کاربرد این اصطلاحات در نظام نظری منتقدان و نظریه‌پردازان مهم تاریخ نقد فیلم بی‌آنکه قصدداشته باشند معنایی عینی و دانشنامه‌ای از هر یک از آنها به‌دست دهند؛ چراکه اساسا چنین برداشت و معنایی غیرممکن است. درعین حال دنبال پیدا کردن خاستگاه یک مفهوم و متوقف‌شدن در همان معنا یا حتی اصل گرفتن آن هم نیستند. واضح‌تر بخواهم بگویم ساده‌لوحانه است که وقتی داریم درباره کارکرد میزانسن در فیلمی از وس اندرسن صحبت می‌کنیم مرادمان از میزانسن همان مفصل‌بندی ارائه‌شده توسط گدار و تروفو در نوشته‌های کایه‌دو سینمای دهه 1950باشد.

خب این تلقی جدا از آنکه راه را بر فهم سینمای فوق‌العاده پیچیده وس اندرسن می‌بندد.ما را دچار این خطای عجیب می‌کند که وس اندرسن چیزی از میزانسن نمی‌داند. چنان‌که نگرش او به این مفهوم با نگرش هیچکاک، فورد و فیلمسازان کلاسیک نسبتی ندارد. همین امر درباره مونتاژ، دکوپاژ و دیگر مفاهیم هم صادق است. مجموعه کینو ـ آگورا تلاشی است برای نشان‌دادن اینکه این مفاهیم پیوسته.درحال نوزایی‌ هستند. اینها مفاهیمی با مصادیق ثابت و روشن نیستند بلکه به روی هر ابداع و نوآوری خلاقانه‌ای گشوده‌اند.

دکوپاژ مفهومی است که معمولا در حیطه عملی سینما جای می‌گیرد و همانطور که در خود کتاب هم اشاره شده به لطف کتاب سینمای کلاسیک بردول معمولا آن را عملی بر انطباق تصاویر فیلم با فیلمنامه قلمداد می‌کنند، اما بارنار که خودش مدیر انتشارات کابوز و نویسنده این کتاب کوچک است، چه چیز جدیدی درباره این مفهوم به ما می‌گوید؟ اگر درباره مونتاژ و زندگی مولف هم توضیح مختصری بدهید ممنون می‌شوم.

اتفاقا نوشته بارنار به‌نظرم بهترین نمونه همین رویکرد ضدیت با خاستگاه است؛ اینکه نباید در مفاهیم به‌عنوان یک چارچوب مستقر شد. بلکه درست همانطور که سینمای وس اندرسن شکل تازه‌ای از بنیان‌های زیباشناختی ارائه می‌کند در مواجهه با این فیلم‌ها نیز مفاهیمی که به‌کار می‌بریم باید متحول شوند. به همین دلیل باید پذیرفت به این مفاهیم گشوده‌اند. ارزش کار بارنار که به‌نظرم بهترین کتاب این مجموعه را نوشته است نشان‌دادن همین کثرت و گشودگی ذاتی مفهوم دکوپاژ است که در کار هر فیلمساز صاحب سبک وجه تازه‌ای از آن آشکار می‌شود. دکوپاژ برای روسلینی قطعا با دکوپاژ برای بونوئل دو مفهوم متفاوت است. بنابراین تشریح دکوپاژ کار این دو فیلمساز نیز باید نسبت به این تفاوت گشوده باشد. البته روشن است که من اینجا منظورم دفاع از نسبی‌گرایی و اینکه هرچیزی در استفاده از مفاهیم مجاز است نیست. روشن است که خطی پررنگ درکار بونوئل وجود دارد که هم می‌توان آن را در سبک مونتاژش دید و هم در میزانسن‌هایش و یا حتی در دکوپاژش و حتی در فهمی که او از مقوله تالیف دارد.

این خط در کار بونوئل واحد و خاص است؛ همانگونه که در روسلینی هم واحد و خاص است. اما قطعا ما با دو خط مختلف سروکار داریم؛ در واقع کار نظریه در یک سطح شناسایی همین خط است. به همین‌خاطر باید به ابزار مفهومی متکثر و متنوعی که شناسایی دقیق اثر را ممکن می‌کند مجهز باشد. وگرنه مثل قاطبه پزشکان چینی در سال گذشته بیماری کووید ـ 19را همان آنفلوآنزای ان وان اچ وان تشخیص می‌دهند. در این میان فقط لی وان لیانگ بود که از قدرت تشخیص همین تفاوت حداقلی که مرز میان کوویدـ 19با آنفلوآنزا را مشخص می‌کرد برخوردار بود؛ تشخیصی که حاصل اشراف او بر همین گشودگی موجود در تحلیل بود.

فشردگی متن‌های این کتاب‌های کوچک که از آبشخورهای متفاوتی سیراب می‌شوند، درکشان را برای مخاطب تازه کار سخت نمی‌کند؟ درواقع می‌خواهم بدانم مخاطب این مجموعه کیست و آیا پیش‌نیازی برای مطالعه این مجموعه وجود دارد یا یک‌راست باید رفت سر وقتشان و با آنها کلنجار رفت؟ 
برخلاف شما فکر نمی‌کنم اینجا با چیزی به‌عنوان به قول شما آبشخورهای متفاوت سروکار داشته باشیم. اینجا با تلاش نویسندگان برای تبیین همین اصل واحد مواجهیم که بیش از آنکه با میزانسن سروکار داشته باشیم با صورت‌بندی‌های متفاوت از میزانسن سروکار داریم؛ به‌عبارت دیگر میزانسن یا مونتاژ همان تاریخ تحول میزانسن یا مونتاژ در مطالعات نظری سینماست نه آن مقاله‌ای که فرضا گدار در کایه‌دو سینما درباره میزانسن نوشته یا برایان هندرسن در 1970صورت‌بندی تازه‌ای از آن ارائه کرده یا مثلا تعریف درسی یا محصلی بردول در کتاب «هنر فیلم از میزانسن».

اینکه یک کتاب به پیش‌نیاز نیاز دارد یا خیر واقعا دغدغه مهمی نیست. در واقع نقطه شروع و آغازی برای هیچ‌چیز و ازجمله موضوعات این کتاب وجود ندارد. هربار که کتابی درباره سینما می‌خوانیم مهم‌ترین درسی که می‌گیریم این است که نقطه شروع یا خاستگاه‌مان عوض شده است تجربۀ فکری در فضای خطی رخ نمی‌دهد که بتوان از پیش نقاط ثابت روی آن را علامت‌گذاری کرد. خود فهم ما از شروع و آغاز هر بار که کتابی می‌خوانیم دگرگون می‌شود؛ چون نقطه دید ما عوض شده است. بنابراین قطعا دغدغه مهمی نیست.

سلیقه و داوری منتقدان سینمای ایران چقدر از چنین کتاب‌هایی و اساسا چقدر از تئوری فیلم، الگو گرفته است؟
در این‌باره حقیقتا نمی‌توانم داوری کنم؛ چراکه چندان محاسبه‌پذیر نیست. ولی اگر به قاعده تأثیر پروانه‌ای اعتقاد داشته باشیم همانگونه که وزش بادی در ارتفاعات کشمیر در استفاده من از کلماتی خاص در این مصاحبه مؤثر است پس حتما می‌توان به تأثیر این کتاب‌ها نیز بر سلیقه و داوری نویسنده و منتقد ایرانی امید داشت.

 

منبع:(وبسایت روزنامۀ همشهری) http://newspaper.hamshahrionline.ir 

دسته‌بندی نشده

چشم جان بیندکوپاژروزنامه همشهریکتابکتاب سینماکینو_آگوراگفتگولگامازیار اسلامیمونتاژمیزانسننشر لگا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *