کتاب «گفت‌وگوهایی با عباس کیارستمی» گادفری چشایر


کتاب «گفت‌وگوهایی با عباس کیارستمی» نوشتۀ گادفری چشایر با ترجمۀ صالح نجفی و با انضمام گفت‌وگوی خود صالح نجفی با کیارستمی در نشر لگا منتشر شده است.

«گفت‌وگوهایی با عباس کیارستمی» حاوی شماری از بهترین گفت‌وگوهای به‌یادگارمانده از عباس کیارستمی است؛ سلسله‌ای از مصاحبه‌های گادفری چشایر با عباس کیارستمی. مصاحبه‌ها در اواخر دهۀ ۱۹۹۰ انجام گرفته‌اند و حاوی بحث‌هایی خواندنی دربارۀ بسیاری از فیلم‌های کیارستمی است که تا پیش از ترمیم‌شان در سال‌های اخیر به‌ندرت دیده شده‌اند و نیز دربارۀ شاهکارهایی که او را به شهرت بین‌المللی رساندند.

گادفری چشایر، نقدنویس برجستۀ آمریکایی، در گفت‌وگوهای گردآمده در این کتاب دربارۀ تمام فیلم‌هایی که کیارستمی در سه دهه فعالیت مدام، از ۱۳۴۹ تا ۱۳۷۹، ساخته است بحث می‌کند، گفت‌وگوها در تهران آغاز می‌شود، در راه «کوکر» ادامه می‌یابد، و به باد ما را خواهد برد منتهی می‌شود. این شاید عالی‌ترین سند موجود دربارۀ سیر تطوّر و تکامل سینمای کیارستمی باشد.

ترجمۀ حاضر ضمائمی دارد و یک دیباچه. دو ضمیمه پی‌نوشت‌هایی طولانی‌اند که در آخر کتاب آمده‌اند، اما ضمیمۀ اول، متنِ گفت‌وگوی صالح نجفی با عباس کیارستمی است که در سال ۱۳۸۷ انجام گرفته است و دیباچه کتاب به قلم احمد کیارستمی است. او می‌نویسد: «کیارستمی بارها گفته که “من فقط نیمی از فیلم را می‌سازم، نیمۀ دیگر در ذهن تماشاگر ساخته می‌شود.” گادفری همیشه این توان را داشته که با ذهنیتش نیمۀ دومی زیبا برای فیلم‌های پدرم بسازد، و این توان در کتاب مشهود است. چیزی که حسن کتاب را بیشتر می‌کند این است که گادفری، در کنار تفسیرهای شخصی‌اش، اطلاعاتی دقیق دربارۀ فیلم‌ها ارائه می‌دهد،‌ اطلاعاتی که کمتر جایی نوشته و دیده شده. حاصل این مصاحبه‌ها پنجره‌ای است که گادفری به‌درون ذهن پدرم باز کرده و تصویری دقیق از او ارائه می‌دهد. تصویری که من به آن اعتماد کامل دارم…»

صالح نجفی در مقدمۀ کتاب می‌نویسد: تجربۀ غریبی است به‌فارسی‌برگرداندنِ حرف‌های مردی که جواب‌های نقدنویسی آمریکایی را به فارسی می‌داده. سؤال‌ها را مرد ایرانی دیگری از انگلیسی به فارسی ترجمه می‌کرده و جواب‌های او را هم او به انگلیسی تحویل نقدنویس آمریکایی می‌داده و… سال‌ها بعد یک ایرانی، تانیا احمدی، حرف‌های فیلمساز فقید ایرانی را دوباره از فارسی به انگلیسی برگردانده و اکنون ایرانی دیگری آن حرف‌ها را از انگلیسی به فارسی بر/بازمی‌گرداند. سرگذشت این حرف‌ها بی‌شباهت به سرگذشت فیلم‌های صاحب این حرف‌ها نیست. فیلم‌هایی که مدام در سفر بوده‌اند، از تهران به پاریس، به توکیو، به نیویورک، به ونیز و… هربار که به ایران بازگشته‌اند گویی هویتی تازه یافته‌اند، بس که برابر چشم‌های غیرایرانی ظاهر شده‌اند و لابد از زمانی به بعد فیلم‌های استاد ایرانی قبل از ساخته‌شدن این را هم در نظر داشته‌اند که کمی پس از اتمام فرایند تولیدشان می‌باید رخت سفر ببندند و دور دنیا را بگردند.و بعد که به وطن برمی‌گردند از چشم‌های ایرانی تمنا کنند که آن‌ها را چنانکه هستند، چنانکه می‌توانند بود، ببینند.

 

از دیباچۀ احمد کیارستمی

… گادفری در طول یک دهه چندین سفر به ایران داشت و در این مدت رابطه‌ای با پدرم برقرار کرد که من بین پدرم و هیچ منتقد دیگری ندیده بودم. اگر بخواهم دلیلی برای این دوستی حدس بزنم، می‌گویم دلیلش توانایی گادفری است برای گذر از سطح و رفتن به عمق، و برای دید وسیع و تفسیرهای فکرشده‌اش. گادفری این توانایی را دارد که وارد داستان شود ولی از کلیشه دور بماند. گادفری در نقدهایش به‌دنبال اثر انگشت مؤلف می‌رود، عنصری که می‌تواند داستانی معمولی را شخصی و ویژه کند، و احتمالاً مهم‌ترین ویژگی سینمای کیارستمی در همین اثر انگشت او بود. گادفری از اولین کسانی بود که سینمای ایران را به آمریکا معرفی کرد،‌ ولی برخلاف خیلی از منتقدان، هیچ ردّی از اگزوتیسم‌های معمول در نگاه گادفری به سینمای ایران دیده نمی‌شود. او دربارۀ سینما می‌نویسد،‌ دربارۀ کارگردان‌ و جامعۀ پیرامون او، ولی از موضوعات داغ روز و جنجال‌های عامه‌پسند دور می‌ماند، و همین نکته باعث می‌شود مصاحبۀ او تاریخ انقضا نداشته باشد. همۀ این مشخصه‌ها باعث شده‌اند در این کتاب شاهد گفت‌وگویی دلچسب و پرمطلب با عباس باشیم، به دور از سؤال‌ها و کلیشه‌های معمول…

 

از مقدمۀ گادفری چشایر

عباس کیارستمی در گفت‌وگو با من همیشه دست‌ودلباز بود. فرق نمی‌کرد کجا باشد، خواه وقتی جواب سؤال‌هایم را در مصاحبه می‌داد خواه وقتی در خانه‌اش در تهران گرم گپ‌و‌گفت می‌شدیم و در بسیاری جاهای دیگر که همدیگر را در طی بیش از بیست سال دوستی می‌دیدیم، همیشه با خوشرویی تحویلم می‌گرفت. در سال‌های اول آشنایی‌مان، انگلیسیِ او حداقل بود و فارسی من عملاً در حد صفر. اما، چه از مترجم کمک می‌گرفتیم چه نه، همیشه راهی پیدا می‌کرد تا منظور مرا درک کند یا منظور خودش را حالیم کند.

اولین‌بار با کار او در سال ۱۹۹۲ (۱۳۷۳) مواجه شدم، در اولین جشنوارۀ فیلم‌های ایرانی بعد از انقلاب که در نیویورک، در مرکز هنرهای نمایشی لینکلن، برگذار شد. این جشنواره اولین برخورد من با سینمای ایران بود. فیلم کامِنت[۱] از من خواسته بود اخبار جشنواره را پوشش دهم. بدین‌سان با گنجینۀ حیرت‌آوری از فیلم‌های استادانی چون داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی رویارو گشتم. در آن زمان نمی‌دانستم که در خود ایران مقام این دو فیلمساز و چند کارگردان دیگر را بالاتر از کیارستمی می‌دانستند. فقط می‌دانستم که کلوزآپ (نمای نزدیک) او یکی از عالی‌ترین فیلم‌هایی بود که به عمر خویش دیده بودم. در مقاله‌ای که برای جشنواره نوشتم، مقام اول را به آن فیلم و دو فیلم بلند دیگر کیارستمی دادم، خانۀ دوست کجاست؟ و زندگی و دیگر هیچ. …

[۱].  مجلۀ فرهنگی _ ‌هنری آمریکایی. سال تأسیس: ۱۹۶۲٫

 

«گفت‌وگوهایی با عباس کیارستمی»  در ۱۲۰۰ نسخه و ۳۰۱ صفحه و با قیمت ۶۵ هزار تومان، همراه با تصاویر رنگی از عباس کیارستمی، از سوی نشر لگا منتشر شده است.

 

منبع : انصاف نیوز

دسته‌بندی نشده

احمد کیارستمیانتشارات لگاسینماصالح نجفیعباس کیارستمیکتابگادفری چشایرگفت و گوهایی با عباس کیارستمیلگامترجممصاحبهنشر لگا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *