آخرین رمان گابو (گابریل گارسیا مارکز)

مارکز در کنار کریستوبال پرا ویراستار آثارش

مارکز در کنار کریستوبال پرا ویراستار آثارش


انتشار ترجمۀ رمان جنجالی در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم گابریل گارسیا مارکز

گابریل گارسیا مارکز ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ از دنیا رفت. منشی او، مونیکا آلونسو، یادداشت‌های رمانی از او را در اختیار داشت که در پنج نسخه تنظیم شده بود. گارسیا مارکز روی نسخۀ پنجم، به خط خودش نوشــته بود «اوکِی بزرگِ نهایی»؛ با این حال در حاشیه، کاغذ یادداشت‌هایی هم با دست نوشته بود. او هرگزحاضر نشد این کتاب را چاپ کند، زیرا بیماری فراموشی چنان ذهن و روانش را خسته کرده بود که شاید جرئت نمی‌کرد کتابی را منتشر کند که جزئیات آن را درست به خاطر نمی‌آورد. حتی به فرزندانــش گفته بود که «این کتاب بــه درد نمی‌خورد. باید نابودش کرد» زیرا به قول خودش «حافظه، هم مایه و هم ابزار اصلی من است. بی آن، هیچ اندر هیچ است. »
ســال‌ها بعد، فرزندانــش کتاب فراموش شــدۀ او را دوباره خواندند و دریافتند که کتابی اســت کامل به سبک ناب پدرشان؛ بنابراین تصمیم گرفتند با کریســتوبال پِرا، ویراستار مخصوص گابریل کارسیا مارکز تماس بگیرند و از او بخواهند ویراستی درســت از یادداشــت‌های به جا مانده از پدرشــان تهیه کند. کریستوبال پرا، خود را برابر کتابی آماده می‌بیند که درد فراموشی مانع از آن شــده تا نویســنده‌اش آن را چاپ کند. آخر کار، با موافقــت فرزنــدان مارکز، کتــاب «در مــاه اوت همدیگر را می‌بینیم» فوریۀ سال ۲۰۲۴ منتشر شد.

یک بار خبر انتشار این کتاب ۲۵ سال پیش در سال ( ۱۹۹۹) منتشر شــده بود. در آن خبر آمده بود که « گابریل گارسیا مارکز بر آن است مجموعۀ پنج رمان منتشر کند، با داستان‌هایی مستقل و شخصیتی مشترک به نام آنا ماگدالنا باچ.» چند روز قبل از آن، خودِ گارسیا مارکز، نخستین فصل اولین رمان این مجموعه را در مادرید، در مؤسسه «خانۀ آمریکا» که مؤسسه‌ای مختص فرهنگ و روابط اســپانیا با قارۀ آمریکا اســت، خوانده بود. گارسیا مارکز تنها یکی از رمان‌ها را نوشت.
رمان «در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم» حکایت ســفر هر ســالۀ آنا ماگدالنا بچ بود (زنی چهل وشش ساله) به جزیره‌ای بر سرِ قبر مادرش اســت. او نمی‌داند که مادر چرا این جزیره را برای منزلِ جاودانــی‌اش برگزیده، اما حس می کند که رازی در کار اســت؛ رازی که گشوده شــدنش به طرزی شگرف رخ می‌دهد.

نشر لگا، این رمان را از نسخۀ اصلی به زبان اسپانیایی در دســتور کار خود قرار داد و مجدالدین ارســنجانی آن را از زبان اســپانیایی به فارســی برگرداند. در پایان کتاب، چهار صفحه از رمان اصلی به همراه یادداشت‌های حاشیه‌ای از گارسیا مارکز آمده است که حتماً برای علاقه‌مندان این نویسندۀ بی‌نظیر کلمبیایی موقعیتی کم‌نظیر برای سرک کشیدن به جهان ذهنی و روش نویسندگی‌ا‌‌‌‌‌‌‌‌‌ش است.

دست نوشته گابریل گارسیا مارکز بر روی آخرین رمانش

دست نوشته گابریل گارسیا مارکز بر روی آخرین رمانش

مارکز‌ِ ساده‌تر

انتشــار رمانِ «در ماه اوت همدیگــر را می بینیم» در فوریۀ ســال ۲۰۲۴ با نقدهای متفاوتی روبه‌رو شــد. انتشار این رمان پرســش‌هایی اساســی در مورد زندگی با سالخوردگی و ذهن بیمار را مطرح می‌کند. اختلال شــناختی خفیف و زوال عقل (Dementi) با خلاقیت ما چه می‌کند؟ این شــرایط چگونه بر توانایی ما در اســتفاده از کلمــات، ترکیب‌بندی جملات و ساختن داســتان تأثیر می‌گذارد؟ به گفتۀ کاتیا راسکوفسکی،عصب‌روان شــناس از دانشگاه پنســیلوانیا، که ۲۰ صفحۀ اول معروف‌ترین کتابِ نویســنده، یعنی «صد سال تنهایی» را با ۲۰ صفحــۀ اول رمان «در ماه اوت همدیگر را می بینیم »مقایســه کرده، سبک نوشتاری گارســیا مارکز نیز تغییر کرده است. او می‌گوید: «آخرین رمان مارکز ســاده‌تر است: جملات کوتاه‌ترند و کلمات پیچیده‌ کمتر، و تکرار کلمات بیشتر شده است.»

این عصب‌روانشــناس همچنین می‌افزایــد: «از همان ابتدا یک تفاوت وجود دارد. در جملۀ آغازین «صد ســال تنهایی» که از زبان اصلی آن یعنی اســپانیولی ترجمه شده، آمده است: «ســرهنگ آئورلیانو بوئندیا، ســال ها بعد، وقتــی با جوخۀ تیرانــدازی روبه‌رو شــد، آن بعدازظهر دور را به‌ یــاد آورد که پــدرش او را برای پیدا کردن یخ با خود برد.» در مقابل، جملۀ افتتاحیۀ رمان «در ماه اوت همدیگر را می بینیم» این است: «اوجمعه ۱۶ آ گوســت، با کشتیِ ساعت سه به جزیره بازگشت.» راسکوفسکی هم چنین می‌گوید: «خود گارسیا مارکز زمانی از دســت دادن حافظۀ معنایی را به شیوه‌ای بسیار دقیق توصیف کرد. در بخشــی از رمان «صد ســال تنهایی،» مردم در شهرخیالی دچار طاعون بی‌خوابی شدند که منجر به از دست دادن حافظه‌شان شد، بســیار مشابه آن چیزی است که در برخی از بیماران مبتلا به زوال عقل مشاهده می‌شود و ویرانگرترین نشانۀ نسبت به آن از یاد بردن نام و معنای چیزهاست.» مارکز ظاهراً از وضعیتِ خود آگاه بوده است. پسرانش در پیش‌گفتارِ کتاب «در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم» نوشــتند زوال عقلِ اواخر عمر پدرشان، منبع ناامیدی شدیدی برای او بوده است. راسکوفسکی در رمان «در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم» نشانه‌های واضحی از تقلای نویسنده پیدا کرده است. او می گوید: «چیزی که من را کمی غمگین کرد، لزوماً سادگی داستان یا شخصیت‌ها نبود، بلکه از دست دادن تجربۀ حسی بود. در آثار قبلی، یک پرتقال صرفــاً یک پرتقال نبود. مارکز توصیف‌های شــادابی از رنگ، عطــر و خاطرات دوران کودکی ارائــه می‌دهد، اما در کتاب آخرش این‌طور نیست.» کاتیا راسکوفسکی در انتها می‌افزاید رمان آخر مارکز هنوز بســیار بهتــر از آن چیزی است که هر یک از ما توانایی نوشــتن آن را داریم، اما این چیزی نیست که ما برای گارسیا مارکز به آن عادت کرده‌ایم.

در ماه اوت همدیگر رو می بینیم

طوفان‌ِ مارکز

گابریل گارسیا مارکز که بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام «گابو» مشهور بود، از شاخص‌ترین نویسندگان آمریکای لاتین به حساب می‌آمد. مارکز زمانی که در دانشگاه ملی کلمبیا رشــتۀ حقوق می‌خواند، به طور جدی روزنامه‌نگاری را شروع کرد و اولین اثر داســتانیِ خود را در سال ۱۹۴۷در روزنامۀ «ال اسپکتادور» چاپ کرد اما دبیر ادبی همین نشریه دربارۀ داستان او نوشت: «نسل جدید کلمبیایی‌ها دیگر در حوزه ادبیات خوب حرف جدیدی برای گفتن ندارند.» از آن پس مارکز هفت ســال برای نگارش اولین رمان کوتاه خود تحت تأثیر نویســندگانی چون ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف وقت صرف کرد. «طوفانِ برگ» سرانجام در سال ۱۹۵۵به چاپ رسید و سپس شاهکار او «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷روانه بازار کتاب شد.«صد سال تنهایی» در واقع سفری به گذشته و حال کلمبیاست. این کتاب که ترکیبی از داستان‌های تخیلی، تاریخچه کارتاخنا پشت نقاب روستایی خیالی به نام «ماکوندو» و روایت هفت نسل ازیک خانواده بود، اغلب به عنوان پیش‌گام جریان ادبی «بوم» در دنیای انگلیســی زبان محسوب می‌شود. مارکز به نوشتن ادامه داد و آثاری چون «پاییز پدرسالار» ( ۱۹۷۵) و «عشق سال‌های وبا» (۱۹۸۵) که از معروف‌ترین رمان‌هایش هســتند را خلق کرد. این نویســندۀ شناخته‌شدۀ کلمبیایی، هشتم دسامبر ۱۹۸۲مهم‌ترین جایزۀ ادبی جهان، یعنی نوبل ادبیات را به دست آورد.

 

منبع: روزنامۀ سازندگی/ پنج‌شنبه 12 مهر 1403

 

نقد و بررسی کتاب

آخرین رمانادبیاتدر ماه اوت همدیگر را می‌بینیمگابریل گارسیا مارکزنشر لگا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *