ماریو وارگاس یوسا سکوتم تقدیم به شما را برای کشورش پرو نوشته است.
ماریو وارگاس یوسا، نویسندۀ بزرگ پروییِ برندۀ نوبل ادبیات سالِ 2010، پس از 60 سال فعالیتِ حرفهای، سال گذشته و در آستانۀ 88 سالگی اعلام کرد با رمانِ «سکوتم تقدیم به شما» و نوشتن یک مقاله دربارۀ ژان پل سارتر (که در جوانی استادش بوده)، قصد دارد بازنشسته شود. یوسا در گفتگویی با روزنامۀ اسپانیاییِ «ال موندو» دربارۀ پایان دورانِ نویسندگیاش گفت: «تصمیم گرفتهام این آخرین رمانم باشد؛ زیرا نوشتن آن چهار سال از من زمان گرفت و تصور نمیکنم متوشالح (جد اعلای نوح که 969 سال عمرکرد) باشم که بتوانم تا این اندازه عمر کنم. در کتاب «سکوتم تقدیم به شما» تمام آن چیزی را قرار دادهام که برای من «پرو» محسوب میشود: شادی و سرخوشی، اندوه، آن موسیقی دلخراش و پرسوز و گداز، همچنین پرداختن به والش پرویی و فرهنگ کشورم.» او همچنین اعلام کرد در حال نوشتن کتابی است دربارۀ ژان پل سارتر (که تأثیر زیادی بر زندگیاش داشته و این تأثیر «تا آخرین روز نیز باقی خواهد ماند») و ابراز امیدواری کرد بتواند این کار را به انجام برساند و شاهد انتشارش باشد. یوسا دربارۀ زندگی ادبیاش هم گفت: «با آرامش و کار کردن تا آنجایی که میتوانستم به این سن و سال رسیدهام و به نظرم قرار است در حالی که خودکاری در دست دارم به پایان زندگی برسم. این ایدهآل من است؛ مردن در میانۀ کلمهای که به پایان نمیرسد.
یوسا بعد از خلق شاهکارهای بسیاری چون «خانۀ سبز»، «گفتگو در کاتدرال»، «جنگ آخرالزمان» و «سورِبز» پیش از بازنشستگی تصمیم گرفت در آخرین رمانش به پرویِ عزیز و غمانگیزش بازگردد که ازشکافها و پیشداوریهای اجتماعی در رنج است. نشر لِگا به تازگی این رمان را با ترجمۀ مجدالدینِ ارسنجانی منتشر کرده است و نکتۀ مهم این است که مترجم، رمانِ آخر یوسا را از اسپانیانی به فارسی برگردانده است. عبدالله کوثری از جمله مترجمانی بود کهبا ترجمۀ آثار مهم یوسا از روی نسخۀ انگلیسی، او را به فارسیزبانان معرفی کرد و در سالهای اخیر مترجمان جوانتر آثار متأخر یوسا را از زبان اصلی اسپانیایی ترجمه کردهاند؛ از جمله «روزگارِ سخت» با ترجمۀ سعید متین و ترجمۀ «سکوتم تقدیم به شما». مجدالدین ارسنجانی علاوه بر ترجمۀ رمانِ آخر یوسا، رمان آخرِ مارکز را هم ترجمه کرده و نشر لگا آن را هم به تازگی منتشر کرده و در بخش رمان خارجی همین شماره میتوانید معرفیاش را بخوانید.
«سکوتم تقدیم به شما» داستان مردی است که رویای ساختن کشوری آرمانی را از طریق موسیقی دارد و در تلاش برای نوشتن کتابی دربارۀ آن دیوانه میشود. تونیو آسپیلکوئِتا که متخصص موسیقیِ کریول (مجموعهای از گونههای موسیقی پرو) است، روزهایش را با کار در مدرسه و نیز عشق بزرگش موسیقی پرویی میگذراند که از جوانی در حال پژوهش دربارۀ آن بوده است.یک روز تماسی تلفنی زندگی تونیو را تغییر میدهد. دعوتی برای شنیدن سازِ گیتارنوازی ناشناخته (لَلو مولفینو) که به نظر میرسد گواه اندیشهای است که مدتهاست درگیر آن بوده؛ نیروی نهفته در موسیقی فراتر از لذتهای فردی است. موسیقی میتواند انقلاب کند. داستان و جستار به نحوی جادویی در این رمان در هم آمیختهاند؛ رمانی که یوسا دوباره در آن به مسئلۀ آرمانشهر میپردازد.
داستان «سکوتم تقدیم به شما» حول محور شخصیت اصلی میچرخد. بنابراین ما از مهد آوازهای کریولا در پامپا د آمانکا (دشتی در آرکیپا، پرو) به شخصیت پدرسالارِ فیلیپه پینگلو آلوا (معروف به پدر موزیکا کریولا در پرو، شاعر و ترانهسرای تأثیرگذار و پرکار) میرسیم که در همان سالِ تولد یوسا درگذشت، و سپس از چابوکا گراندا، نویسندۀ «لا فلور د لا کانلا» که به طور بینالمللی رواج پیدا کرده به خوانندهای به نام «سیسیلیا بارازا» میرسیم و میبینیم که چگونه او به عنوان قربانی فوبیای شدیدش نسبت به موشها، درگیر کتابش میشود، چگونه خانوادهاش را نادیده میگیرد و چگونه چشم میبندد بر شواهدی مبنی بر نابود شدن پرو و آسیبی که از زمان ظهور حزب «مسیر درخشان» (یک حزب سیاسی چپ افراطی و گروه چریکی در پرو) در سال 1970 تا سقوط رهبرش در سال 1992 متوجه پرو شد.
ارجاعات به گروه تروریستی در فواصل زمانی مختلف در رمان اتفاق میافتد. این ارجاعات بر سادهلوحی باورهای دکترین شخصیت اصلی رمان و به طور ضمنی، شکنندگی و ناکارآمدی راهحلهای ساده (مانند موسیقی کریولا) برای مشکلات پیچیده (ایجاد احساسات ملی که فقیر و غنی بومیان، چلوها و سفیدپوستان، مردم کوهستانی و مردم ساحلی و … را دربرمیگیرد) تأکید میکند و نشان میدهد اگرچه پیامهای ساده ممکن است در ابتدا جذاب و طنینانداز باشند، همانطور که در مورد رویای آسپیلکوئِتا منباب یک پرویِ مستیسو (دورگه) و مسالمتآمیز اتفاق میافتد، ناهماهنگیِ آنها زمانی که در معرض آزمایش قرار میگیرند یا زمانی که برای آزمایشِ آنها، واقعیت نادیده گرفته شده یا دستکاری میشود، آنها را از بین میبرد. این همان کاری است که فولکلوریستهای متوهم، که در اینجا زوج متشکل از تونی و لالا (نماد اتحاد اضداد) است، انجام میدهند.
یوسا نمیخواهد با ادای احترام به موسیقی موردعلاقۀ خود (کریولا) با رماننویسی خداحافظی کند؛ بلکه میخواهد ضمنِ ارائۀ مطالعه در مورد آن و دیدگاه دنیای احساساتی که بیان میکند، نشان دهد که چگونه آرمانگرایی با نیت خوب وقتی که تمایل به ارائۀ یک موضوع یا مسئلۀ پیچیده به شکل ساده شده یا تقلیلدهنده عمل کند، میتواند منجر به فریب، شکست و مالیخولیا شود. اگر لَلو مولفینو با سیسیلیا باراز خداحافظی میکند و سکوتش را به او تقدیم میکند، یوسا همین کار را با خوانندگانش میکند و ما را از یک طرف شگفتزده از عظمت حرفۀ نویسندگیاش و از سوی دیگر تا حدودی عبوس از وداعش رها میکند.
یوسا علاوه بر نویسندگی، دغدغههای سیاسی و اجتماعی پررنگی با گرایش لیبرال دارد (خلاف اغلب نویسندگان که چپگرا هستند). یوسا حتی سال 1990 نامزد ریاست جمهوری پرو شد و از رقیبش آلبرتو فوجیموری شکست خورد. بعد از آن اگرچه فعالیت سیاسی را کنار گذاشت، اما همواره دغدغۀ سیاسی داشته و این دغدغهها را در آثار منعکس کرده است.
منبع: رونامۀ سازندگی/ یکشنبه 13 آبان 1403