یادداشتی دربارۀ رمان «در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم»

رمان در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم/ آخرین رمان گابریل گارسیا مارکز


یادداشتی دربارۀ آخرین رمان گابریل گارسیا مارکز در مجلۀ «جهان کتاب»

«دست به خیانت زدیم. بر آن شدیم تا لذت خوانندگانش را از تمام دیگر ملاحظات برتر نهیم. اگر آنان را خوش آمد،‌ شاید گابو نیز ما را ببخشاید. مطمئن هستم که چنین است.»

این‌ها سخنان پسران گابریل گارسیا مارکز است. نویسندۀ برندۀ جایزۀ نوبل و یکی از مهم‌ترین چهره‌های جهانی ادبیات. آن‌ها دست به انتشار این دست‌نوشته می‌زنند،‌ در حالی که خود نویسنده اعتراف کرده بود: «این کتاب به درد نمی‌خورد. باید نابودش کرد.»

انتشار یک رمان پس از مرگ نویسنده،‌ همیشه با جدل‌های زبادی همراه بوده است. جدل‌هایی برای بازماندگان و خانواده، برای ناشر، مخاطبان و هواداران او. تصمیمی دشوار برای انتشار اثر و خیانت به نویسنده یا شریک‌ساختنِ مخاطبان در لذت از آخرین اثر نویسندۀ محبوبشان. این رمان بعد از مرگ مارکز منتشر شد و به‌دنبال بحث‌های زیادی به میان آمد و نظرهای موافق و مخالف زیادی را برانگیخت. عده‌ای این کار را ستودند و عده‌ای تقبیحش کردند و گفتند که بهتر بود پسران مارکز به خواستۀ پدر احترام می‌گذاشتند و دست‌نوشتۀ او را در کشوی میزش نگه می‌داشتند. مارکز در حین کار بر روی این رمان با بیماری زوال عقل و فراموشی دست‌وپنجه نرم می‌کرد. ناتوانی او در صیقل‌دادن داستانش و دستیابی به آنچه می‌خواست باعث شد که در نهایت کار را رها کند و دستوراتی برای نابودی آن بدهد.

«در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم» داستان زن متاهل و میان‌سالی به‌نامِ آنا مگدالنا بچ است که دو فرزند بزرگ دارد و شوهر و زندگی‌اش را دوست دارد. آنا هرسال در ماه اوت به کشتی به یکی از جزایر کارائیب، که نامی از آن برده نمی‌شود سفر می‌کند تا دسته‌گلِ گلایُلی که موردعلاقۀ مادرش بود و با وسواس آن را انتخاب می‌کرد بر سر مزار او بگذارد. آنا بعد از چندین سفر،‌ پس از کشف لذت اولین هم‌آغوشی با یک غریبه، راهی خانه می‌شود. او در سال‌های بعد تمایل زبادی به ماجراجویی و تکرار این تجربه با مردان مختلف از خود نشان می‌دهد و با شتابی سرسام‌آور تمام درها را به‌روی ازدواج شاد و چندین‌سالۀ خود می‌بندد. این سفرها تاثیر عمیقی بر زندگی خانوادگی او می‌گذارد. ازدواجی که با معیارهای متعارف بیست‌وچندسال طول کشید.

آنا هر سال بعد از سفر به جزیره،‌ انگیزه‌های جدیدی پیدا می‌کند تا دربارۀ خودش، ازدواج و خانواده‌اش فکر کند. او انگیزه‌ها، خواسته‌ها، امیدها و آرزوها، ترس‌ها و شکست‌هایش را واکاوی می‌کند و در این سفرها درمی‌یابد که تغییرات پیش‌آمده مربوط به جهان نیست،‌ بلکه مربوط به خود اوست. او همیشه زندگی را بدون نگاه‌کردن به آن گذرانده بود و حالا شروع به دیدن همه‌چیز با چشمانی باز می‌کرد. بعد از هر بازگشت از سفر، شکاف و تفاوت بین دو زندگی‌ای که دارد،‌ زنی تنها در جزیره، و زنی که نقش همسر و مادر را در بقیۀ سال ایفا می‌کند، بزرگ‌تر و نمایان‌تر می‌شود.

«در ماه اوت همدیگر را می‌بینیم» با آثار پیشین مارکز که ویژگی شاخص آن‌ها سبک معروف او، رئالیسم جادویی است فرق دارد.

نویسنده: هدیه انصاری/ منتشرشده در مجلۀ «جهان کتاب»

مقالهنقد و بررسینقد و بررسی کتاب

ادبیاتادبیات داستانیدر ماه اوت همدیگر را می بینیمرمانگابریل گارسیا مارکز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *