مدارد باس (Medard Boss) (1903-1991) روانپزشک سوئیسی و از شاگردان هایدگر و فروید بود. او بعد از جنگ جهانی دوم تلاش کرد فلسفۀ اگزیستانسیال را در رواندرمانی بگنجاند.
مدارد باس در کتاب خود با عنوان «روانکاوی و دازاینکاوی» رویکرد خاص خود به روانشناسی بالینی را، رویکردی با نام «دازاینکاوی» (Daseinsanalysis)، ارائه میدهد، رویکردی که بهشدت متاثر از هایدگر است.
این کتاب یکی از نخستین کتابهاییست که فلسفه اگزیستانسیال را در قالب درمان رواندرمانی ارائه کرد. کتاب بهعنوان جایگزینی برای دیدگاههای روانکاوی سنتی، بهجای تمرکز بر علل گذشته، روی نحوهای که انسان «بودن-در-جهان» را تجربه میکند تمرکز میکند. تأکید کتاب بر معنا، آزادی، مسئولیت و رابطه با زمان، فرآیند زیستی و معنایی زندگی است.
موضوع اصلی کتاب: نقد رویکرد روانکاوی سنتی فروید (تمرکز بر ناخودآگاه و غرایز) است. ارائۀ مسیر جدیدِ دازاینکاوی، که هستی انسان را در قالب «بودن-در-جهان» بررسی میکند، نه صرفاً خاطرات یا تعارضات درونی. و تمرکز بر اکنون: برخلاف روانکاوی کلاسیک که گذشته را مرور میکند، این درمان به حضور در اکنون و گزینههای وجودی در آن لحظه توجه میکند.
باس معتقد است انسان نه ابژهای روانشناختی، بلکه «بودن-در-جهان» است؛ موجودی که همواره در رابطه با خودش، دیگران و محیط پیرامونش خود را نشان میدهد و آشکار میشود. او متُد پزشکی و روانپزشکی مدرن را نقد کرد؛ متدی که انسان را مانند یک شیء در نظامهای درمانی میبیند. باس تلاش کرد با استفاده از دید فلسفی، رواندرمانی را انسانیتر و وجودیتر کند. در روش باس، درمانگرهمراهی انسانیست که با تحلیل وجودی و زبان هستیشناسانه، به فرد کمک میکند اتصال دوبارهای با جهان و خود برقرار کند – نه از مسیر تفسیر ناخودآگاه، بلکه حضور در تجربه.








نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.